یک جرعه لبخند



پوف محکمی کرد و چشماشو بست و به پشتی صندلی تکیه داد، با خودش فکر کرد:
_اخه الان چه وقت خراب شدن کامپیوتر بود تو این گیر و دار.
دوباره ذهنش جوابشو داد:
_این بیچاره دیگه عمرشو کرده،از همون اول هم که دست دو خریدیش،تا الان هم دووم آورده خودش کلیه.
ادامه مطلب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

day-news Philothinkers narvantreei تخت خواب moeen01 موسسه علمی آموزش سامان hadihonar پایگاه خبری پشت پرده دستپخت ویژه بانوان ایرانی آموزش انواع نقاشي